آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

چهارساله شدی عزیزم

تولد تولد تولدت مبارک   دختر گلی مامانی دیگه واقعا خانم شده یه ٥ مرداد دیگه و یه دختر ٤ ساله خدا حفظت کنه عزیزم خیلی از داشتنت خوشحالم و خدارو شاکر هر سال که این روز میاد خاطره به دنیا اومدنت و مرور میکنم و از همه لحظه های شیرینش لذت میبرم چه روزایی بود سرمست از داشتنت و بهترین حس یعنی مادر شدن. خیلی خیلی دوستت دارم کوچولوی من با تمام وجودم همه بهترین های دنیا رو برات آرزو دارم. امسال روز تولدت شنبه بود تو خانم گل با مامان اومدی اداره خیلی دوست داری که بیارمت اداره کلی هم خوش گذروندی و یه هدیه خیلی قشنگ هم از رئیس مامانی آقای دکتر ضرغام گرفتی خوش به حالت خانم گلی ..   چون ماه رمضون و هوا خیلی گرم قرار شد که جشن تول...
7 مرداد 1392

تابستان گرم امسال

عشق مامان سلام خوبی دخترم خیلی وقت که نرسیدم بیام و برات بنویسم از کارای خیلی شیرینت حرفهای قشنگت و البته جدیدا شیطنت های خاصت که گاهی اوقات حسابی مامانی رو عصبانی میکنه اول از همه بگم که خیلی شلوغ کار شدی نه اینکه داد و بیداد کنی یا خدای ناکرده بی ادبی نه ولی تا دلت بخواد ریخت و پاش میکنی مدام اسباب بازیهات و لباسهات رو میاری خاله بازی میکنی و همه رو همون جایی که میریزی ول میکنی میری سراغ یه سری جدید بعضی وقتها از جمع و جور کردن بیش از اندازه شلوغ کاریهات کم میارم و فکر میکنم باید واقعا باهات چیکار کنم ... برای تولد مامانی یه کاغذ کادو بزرگ و از تو کمد برداشته بودی یکی از عروسکهای کوچیکت و گذاشتی توش و با کلی چسب کادو پیچش کرده بود...
7 مرداد 1392
1